۱۳۸۸ آذر ۴, چهارشنبه

داداش

مدتی است که هر وقت در وب میچرخم خواسته و نخواسته به خبرهایی بر میخورم که شاخ روی کله ادم سبز میکند! یکی اینکه " "بعضی ها" میروند ددر پیش داداش  اما جالب انکه داداش  با سرود شاهنشاهی خوشحالیش را از دیدن داداش نشان میدهد شاید هم اینقدر داداش سر زده و یک وهو نازل شده که داداش وقت نکرده سرود ملی را از توی گنجه در بیاورد شاید هم وقت کرده اما...
بگذریم مهم این است که 2 تا مرکز دیالیز و یک بیمارستان و دو تا کارخانه شیر خشک باید در بولیوی افتتاح میشد که شد و نباید اینها در این ملک مظلوم افتتاح میشد که نشد. بچه های این ملک مظلوم که شیر خشک نمی خورند خلق خدا هم که همشان چهارستون بدنشان سالم است بیمارستان می خواهند چه کار؟! میماند آن خواهر بولیویایی که یک عکس از بعضی ها در دست دارد که زیرش  واضح چاپ شده، قم، شهدای گمنام، تلفن ...09 . ...77  انگاراساتید یادشان رفته پوسترهایی که با خود برده اند و داده اند دست همشیره  مورالس یک کم نگاهش کنند.
زوج های خوشبخت ایرانی هم که این چند وقته اعلام شدند در نوع خود بی نظیر بود کلی از "اساتید " به همراه علیا مخدره هاشان در لیست دیده میشدند اما اگر فرض بگیریم خط کش ما جوری است که فقط این جور " اساتید" خوشبختند جای چند " استاد" خالی بود. یکیش همین "استادی" که ریاست یک دانشگاه را به همسر علیه شان بخشید.حوصله تعریف کردن ندارم بروید کمی توی اینترنت  بگردید قصه دستتان می آید.!

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر