۱۳۸۸ آبان ۲۸, پنجشنبه

استقبال

ای روزها از بس همه دوستان و دور و بری ها شرمنده میکنند کارم شده تشکر کردن. دوستان یک جوری خجالت میدهند که آدم توان جبران برایش نمی ماند امروز "رونی" خجالت داد به اندازه هشت ریشتر. وقت گذاشت و از راه دور امد. هم در کار کمک کرد هم اوراق خاطراتم را ورق زد هم برایم گوش خوبی بود. تازه پروازش در رفت و برگشت تاخیر داشت که کلی باعث خجالتم شد و مطمئنم سازمان هواپیمایی از این همه تاخیر ککش هم نمی گزد.
امروز تبریزها اساسا حضور پرشوری داشتند در استقبال نکردن . انقدر که فتوشاپ هم به درد بعضی ها نخورد. دانشگاه که قربانش بروم کاری کرده که بعضی ها که عشق توجه اند و مرده سخنرانی باید خوابش راببینند بتوانند بروند دانشگاه سخنرانی. دور بری هایش را که هر روز توی یکی از دانشگاهها بچه های دانشجو مفتخر میکنند. وبا لنگه کقش و بقیه مخلفات میروند استقبال.این استقبالهای گرم مردمی باعث شده بعضی ها یاد عمو سامشان بیفتند. خب بعضی ها کاری کرده اند که یک دانه دوست برایشان نمانده همشان را یا فرستاده اند آب خنک بخورند یا تبدیلشان کرده اند به مخالف و برانداز رنگی و  مخملی و کرباسی و پنبه ای، خب خداییش ادم برای سخنرانی و سفر نیاز به مستقبل و مستمع هم دارد پس یک دفعه ی فیلش یاد دشمن قدیمی عمو سام جون میکند. البته قر و فر خودش را دارد این بعضی ها !!! با ناز و عشوه وکرشمه با دست پس میزند با پا پیش میکشد!!

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر