۱۳۸۹ تیر ۳, پنجشنبه

ملت و میزان

اینجور که به نظر میرسد اگر 3 میلیون نفر ارام وساکت بیایند محترمانه حق شان را طلب کنند نه تنها تجمع شان غیر قانونی است بلکه باید حقشان را هم گذاشت کف دستشان اما 200 نفر اگر فحش دادند و عربده کشیدند و تهدید کردند مجلس را به توپ بستن چون دنبال رای شان نیستند و از عزیزان هستند حق دارند تجمع کننده و  هرچی دلشان خواست بگویند! این وسط شخص اول مجلس گفتند :"مجلس را متهم میکنید!" اما بعد اقایان مجلسیان با دیدن این عزیزان غیور فوری حرفشان را پس گرفتند! ویک کم هم کلامی همدیگر را نواختند و ثابت کردند میزان رای ملت است البته تعریف ملت  جدیدا عوض شده است و تنها عزیزان جزو ملت قرار میگیرند و بقیه هفتاد میلیون جمعیت باید بروند غازشان را بچرانند. 

۱۳۸۹ خرداد ۳۰, یکشنبه

من برگشتم!

مدتی بود که به خاطر قولی که داده بودم این وبلاگ را به روز نمی کردم الان هم  نمی خواهم خاطر عزیزی را که به خاطر او نمی نوشتم بیازارم اما گاهی دست خودم نیست کلمات وقتی تلمبار میشوند بر مغزم چنان فشاری می اورند که انگار قصد ترکاندنش را دارند.
ما که ازادیمان سیصد و اندی درجه است وقتش است که از ظلم و دیکتاری در امریکا بنویسیم و از خفقان و از کلی ادم فقیر و بدبخت امریکایی که هشتاد میلیون شاید هم بیشترند و این "باراک" خدا چی کرده نمیکند یک یارانه ای به شان بدهد و با اجرای طرح خوشه بندی فاصله غنی و فقیر را کم کند. اصولا امریکایی ها ملت بدبختی هستند چون دیکتاری بر این کشور حاکم است. اصولا روزنامه در امریکا آزادی ندارد و از انجا که ازادی در این ملک خودمان به مقدار غیر قابل تصوری وجود دارد نجات ملت مظلوم امریکا برتک تک ما واجب است و از انجا که" باراک" فریب خورده باید خودمان برای نجات ملت امریکا استین بالا بزنیم!
چر اینجوری به این وبلاگ نگاه میکنید شاید دارید فکر میکنید چند روز که نبودم سرم جایی خورده یا زیادی توی افتاب مانده ام نه برادر من! نه خواهر من! من حالم خوب خوب است فقط نخواستم زیادی زیر عهدم زده باشد برداشت ازادی کردم ازگفتار " بعضی ها" همین وسلام!

۱۳۸۹ اردیبهشت ۱۹, یکشنبه

کوری

گاهی فکر میکنم داستان "کوری" داستانی است که لا به لای تمام زیبایی های زندگی جاریست! زشتی پنهانی که آدم را مشمئز میکند از انسانهایی که تنها نام انسان را به دوش میکشند. به راحتی ماشه ای میچکانند یا بدتر از ان براحتی فرمان چکاندن ماشه ها و برپا کردن دارها  را میدهند انهم برای گناه نکرده! حالم بد است کسی کمکم کند هضم این لحظات برای من که دستگاه گوارشم خوب کار نمی کند سخت است.  امروز از شدت سرفه نتوانستم نفس بکشم مانند کسی که در هوا باد تکانش میدهد بر فراز دار! چقدر سخت بود اما ایستادن و نگریستن سخت ترست! 

۱۳۸۹ اردیبهشت ۱۸, شنبه

خار پشت و "بعضی" ها

مادر خارپشت بچه اش را نوازش میکرد و می گفت چه پوست نرمی!!! باور کنید منظوری ندارم اما شما خودتان قضاوت کنید رئیس دفتر  "بعضی ها" در حالی که دست شان را در هوا تکان میدادند گفتند "درس‌های که "بعضی"ها به جهانیان آموخته است در آینده‌ای نه‌چندان دور در دنیا فراگیر خواهد شد، " و از "بعضی " ها به عنوان معلم روسای جمهور دنیا یاد کرد، ایشان از اوشان به عنوان کسی نام برد که مانع رسیدن یک پدیده شوم در بخش مهمی ازجهان شد.
خدایش از این تعریف حال کردید اما یک سخن راست گفته چون بخش عظیمی از دنیا به حول و قوه الهی از شر"بعضی ها" در امانند و هنوز"توهم" مدیریت جهانی به اجرا در نیامده بخشی مهمی از جهان در ارامش بسر میبرند و این ملت مظلوم دارند تنهایی از هاله نور ایشان بهره میبرند . در یک کلام همان "خفته به مرده به".
کتابهای محمود خان دولت  ابادی و فروغ خانم فرخ زاد و گلشیری هم که از نمایشگاه کتاب جمع شد فکر کنم دیوان حافظ و بوستان و گلستان سعدی و شاهنامه فردوسی و لیلی و مجنون و خسرو شیرین را هم که جمع کنند چند تا دوربین و چند تا برادر جایش نصب کنندد نمایشگاه کتاب امسال پربارتر میشود. مملکت با این همه ازادی دیده بودید!
حالا این وسط توی جابجایی ز بخشی از هدایای اعطا شده به محمد خاتمی در دوران ریاست جمهوریِ وی، در جریان انتقال از موزه کتابخانه ملی به سازمان میراث فرهنگی گم شده چه اهمیت دارد فدای سر رئیس دفتر "بعضی" ها!!! تندیس و کابل تلفن که برده شد این هم رویش!
این وسط یک حرفی یکی زد، که ما از الان میگوییم ما نگفتیم ، خودتان گفتید!
رئیس سازمان بازرسی کل کشور، دوره دوم "بعضی" ها را با نرخ ۲۷ درصد، فاسد ترین دولت این نظام اعلام کرده است . 
یکی از عالیجنابان هم گفته سوء قصد به وزیر سابق جنبه سیاسی ندارد خب احتمالا جنبه اقتصادی یا ورزشی دارد اما راستی جناب از سروش 111  چه خبر و از پرونده استاد فیزیک دانشگاه و انفجار دم در خانه اش !! نکند انها را هم باید در برنامه 90 بررسی کرد!

۱۳۸۹ اردیبهشت ۱۴, سه‌شنبه

نمایشگاه کتاب

صبح خروسخوان ادم بد خواب میشود وقتی میبیند وزیر علوم "بعضی"ها میگوید" اساس کار ما جذب حداکثری است مگر اینکه کسی با تبلیغ علیه نظام و ترویج مسائل ضد دینی اصرار بر رفتن داشته باشد" . ایشان اما نگفتند حداقل با حداکثر چه فرقی دارد چون با حساب کتاب ایشان کل الجمعین اساتید باید بروند خانه اگر نروند اوین چون فعلا "نظام " را پهن کرده اند همه جا ، هرکس خواسته یا ناخواسته بخواهد قدم از قدم بردارد پا میگذارد روی "نظام"، خب تقصیر بندگان خدا چیست که " نظام " همه جا را اشغال کرده و ابرویش را پهن کرده کف زمین تا تقی به توقی میخورد ابروی " نظام " به خطر می افتد بهتر نیست به جای بگیر و ببند یک خورده " نظام " را جمع کنند!!!
مثالش همین نمایشگاه کتاب که اسمش رویش است و از قدیم گفته اند که کتاب بد هم دوست خوبی است اما کو گوش شنوا! حالا هی کتابها را سانسورمی کنند و هی کتابهای سانسور شده را از نمایشگاه جمعشان میکنند و دو میلیون دوربین میگذارند سرتاسر نمایشگاه که چه شود! که باز ابروی نظامشان به خطر بیفتد ادم فکر میکند دارند نمایشگاه دوربین مدار بسته راه می اندازند نه نمایشگاه کتاب! این همه از ملت مظلوم می ترسند چرا کاری میکنند که باز ارد پشیمانی . چرا این دوربینها را نمیبرند دم تندیسها بگذارند شاید دزد ها را بگیرند ! مثل اینکه گرفتن و بستن آدمهای کتابخوان به مذاق اقایان خوشتر می اید تا گرفتن دزدان !
"راستی برادر انی که میبری تندیس است تندیس!! نه ساندیس!!"

۱۳۸۹ اردیبهشت ۱۲, یکشنبه

نیویورک

تازه از سفر امده ام و خستگی از تنم هنوز نرفته است . اصولا سفر رفتن خوب است و چقدر من از سفر خوشم می اید( با اجازه فروغ فرخزاد که این روزها به زور شاعر بودن را میخواهند از این شاعر معاصر بستانند) اما سفر داریم تا سفر!!!
مثلا همین " بعضی ها" که فیلش یاد نیویورکستان کرده و نان و ماستش را گذاشته لای بقچه و بقچه را بسته سر چوب گذاشته روی شانه و خوشحال و شادان پاسپورتش را زده زیر بغلش تا برود نیویورک!!شهردار نیویورک گفته که برای "بعضی ها" فرش قرمز نخواهند انداخت. اما این بنده خدا نمی داند که سفر باشد کوفت باشد،"بعضی ها" به هر قیمتی شده میروند سفر حالا هرکی میخواهد هرچی دلش می خواهد بگوید مهم ایشان است که سرخوشند و اصلا یادش رفته که همین دو روز پیش از ترس بچه های دانشجو از دانشگاه پایتخت این ملک مظلوم در رفته است. 
مهم این است که حضرت اشرف بروند ددر و چه اهمیت دارد که دارند بی جرم و بی جنایت یک عده را می گیرند و میبندد و می اویزند! 



۱۳۸۹ اردیبهشت ۸, چهارشنبه

برره

چند سال پیش مهران مدیری سریالی ساخته بود به نام شبهای برره که من خیلی با ان خندیدم اما غیر از خنده برایم شباهت عجیبی داشت برره با اوضاع این ملک مظلوم شاید اگر این روزها ساخته میشد هیچوقت روی انتن نمیرفت از ملی شدن نخود برره بگیر تا شکست از دشمن فرضی . واقعا این روزها وقتی در یک مانور نه یک سرباز که یک فرمانده توسط دشمن فرضی کشته می شود ادم میماند که با این اقتدار دشمنان در کدام سوراخ خودشان را باید قایم کنند. 
اقایان هم الحمدا.. چیزی که کم ندارند دشمن است اگر هوگو جان بعضی ها و موگابه را بگذاریم کنار فقط میماند جزایر قمر! دوستانی که ادم باید با ذره بین دنبال کشورشان توی نقشه بگردد. تازه اقایان باید بروند کلاهشان را یک چند سانتی متری بالاتر بگذارند که نخست وزیر یکی از همین کشورهای دوستشان دعوت از بعضیها را "دعوت از پشه برای درمان مالاریا دانسته است! " اینهمه ادم را تحویل بگیرند باز هم ادم بقچه را بزند زیر بغل ، راه بیفتد در خانه این وان! جای تامل دارد