۱۳۸۸ آذر ۸, یکشنبه

فتح

از دیروزکه آنفولانزا ناجوانمردانه به من حمله ور شد حسابی ناک اوت شدم و در همان راند اول کم آوردم لامصب بد جور مرا انداخت. جوری که طول دیروز یا خواب بودم یا در اینترنت چرخیدم. البته اکثرش را در خواب آمیخته با کابوس و عرق و درد و تب گذراندم. امروز کمی بهتر بودم. البته تا دم غروب که دوباره تب امانم را برید.
یکی از "اساتید" فرمودند:"بسيج بايد در دوره خصوصي‌سازي كارخانه‌ها را فتح كند". یکی نیست بگوید مگر چیزی مانده که فتح نشده باشد. اگر چیزی هست سریع به برادران آدرسش را بدهید سریعتر فتحش کنند و پرچمشان را بکوبند و سرود فتح قله شان کارخانه شان را بخوانند!
خدار ا شکر کل مشکلات مملکت با دستگیری 12 ادم مردم ازار و بیکار که رفته بودند کاور بسیجی را بی اجازه پوشیده بودند و مردم را مورد نوازش چوب و چماقان قرار داده بودند حل شد. ضمن تشکر از " اساتید" که توانستند با تلاش بی شائبه و شبانه روزیشان طی 5 ماه این " عناصر غیر بسیجی خود سر" را شناسایی و دستگیر کنند، پیشنهاد میشود نام این عناصر سرخود در کتاب گینس ثبت گردد. چون این 12 نفر با توانایی معجزه اسایشان توانستند در نواحی مختلف تهران بزرگ ضرب و جرح کلی ادم را در فاصله زمانی محدودی انجام دهند!
راستی یک نکته: کسی ریش تراشش راگم نکرده!

۱۳۸۸ آذر ۶, جمعه

اساتید

این چند روز کلی تعطیل بودم وکلی در وب چرخیدم. چقدر مزه تعطیلی خوب است،چقدر مزه تعطیلی خوب است و چقدر من از همه تعطیلات خوشم می آید.
در تعطیلات ادم فرصت پیدا میکند سوختگیری کند، بخوابد، بخواند و وبگردی کند بصورت مضاعف! البته اگر پی در پی دیسکانکت نشود! خدا پدر مخترعان اینترنت را رحمت کناد و گرنه از "بی خبری" میمردم!
دوستان "اساتید" همین چین و روسیه هم یکی به نعل میکوبند یکی به میخ! هم دم "اساتید" را میبینند هم رای مثبت به قطعنامه میدهند "اساتید" هم که به روی مبارک نمی اورند همش میگویند "کار کار انگلیسیهاست"، کار کار عمو سام است. ما که نفهمیدیم رای مثبت مگر با رای مثبت فرق دارد!
 یکی از " اساتید" هم رئیس شورای تخصصی تحول و ارتقاء علوم انسانی  شد. خوب ایشان که جزء زوج های خوشبخت این ملک مظلوم هم معرفی شده اند. یک اسکار و یک نوبل هم به ایشان بدهند کار تمام است! داشتم به علوم انسانی مظلوم فکر میکردم خدا به دادش برسد!!
البته " اساتید" نشان داده اند که به نوبل علاقه وافری دارند برای همین جایزه اولین و تنها برنده این جایزه ملک مظلوممان را که از اتفاق تنها زن مسلمان برنده این جایزه هم هست را به عنوان مالیات برداشته اند برای خودشان. شما یاد کارتون خاصی نمی افتید!


۱۳۸۸ آذر ۴, چهارشنبه

داداش

مدتی است که هر وقت در وب میچرخم خواسته و نخواسته به خبرهایی بر میخورم که شاخ روی کله ادم سبز میکند! یکی اینکه " "بعضی ها" میروند ددر پیش داداش  اما جالب انکه داداش  با سرود شاهنشاهی خوشحالیش را از دیدن داداش نشان میدهد شاید هم اینقدر داداش سر زده و یک وهو نازل شده که داداش وقت نکرده سرود ملی را از توی گنجه در بیاورد شاید هم وقت کرده اما...
بگذریم مهم این است که 2 تا مرکز دیالیز و یک بیمارستان و دو تا کارخانه شیر خشک باید در بولیوی افتتاح میشد که شد و نباید اینها در این ملک مظلوم افتتاح میشد که نشد. بچه های این ملک مظلوم که شیر خشک نمی خورند خلق خدا هم که همشان چهارستون بدنشان سالم است بیمارستان می خواهند چه کار؟! میماند آن خواهر بولیویایی که یک عکس از بعضی ها در دست دارد که زیرش  واضح چاپ شده، قم، شهدای گمنام، تلفن ...09 . ...77  انگاراساتید یادشان رفته پوسترهایی که با خود برده اند و داده اند دست همشیره  مورالس یک کم نگاهش کنند.
زوج های خوشبخت ایرانی هم که این چند وقته اعلام شدند در نوع خود بی نظیر بود کلی از "اساتید " به همراه علیا مخدره هاشان در لیست دیده میشدند اما اگر فرض بگیریم خط کش ما جوری است که فقط این جور " اساتید" خوشبختند جای چند " استاد" خالی بود. یکیش همین "استادی" که ریاست یک دانشگاه را به همسر علیه شان بخشید.حوصله تعریف کردن ندارم بروید کمی توی اینترنت  بگردید قصه دستتان می آید.!

روزنامه

من باید بپذیرم که اشتباه هم میکنم. تو باید بپذیری که اشتباه هم میکنی. او باید بپذیرد که اشتباه هم میکند... " بعضی ها" باید بپذیرند که اشتباه هم میکنند. هرچند که نمی پذیرند و این بزرگترین اشتباه است چون این نپذیرفتن همه زندگی ادم را غرق در اشتباه میکند. ادمی که تاب تحمل انتقاد را ندارد یعنی خود را منزه میداند چیزی در حد خدا و متاسفانه گاهی بالاتر. وچون خود را بری از عیب میداند هرکاری میکند که دهان نقاد را ببندد.
بعضی از همین "اساتید" که نپذیرفته اند  اشتباه هم کرده اند هی آنر را مثل" کفشهای میرزا نوروز" پرت میکنند در خانه آن یکی " استاد". بعد هی برای هم دیگر شاخه و شانه میکشند که " چنان مدرک رو میکنم که با برف سال دیگر هم نیایی پایین". و یادشان میرود که صرف فعل بالا ادامه هم دارد "ما ( که تا دیروز دادش بودیم و با هم سری از هم سوا بودیم و دست به گردن هم می نشستیم و به ریش خلق میخندیدیم)باید بپذیریم اشتباه هم میکنیم. حالا این وسط خلق خدا مانده اند که چرا تاوان این همه اشتباه اساتید ، باید از جان و مال خلق خدا داده شود! تازه اگر بتوان این هم خطا را اشتباه نامید که فکر نمیکنم بشود. هر چقدر معادل سازی میکنم راه نمیدهند!
واقعا معرکه است در دکان دو تا از 3 تا روزنامه باقیمانده را هم گل گرفتند البته قبل از انکه گل یکیشان خشک شود آمدند با حکم دربش را با سلام و صلوات باز کردند. این وسط یک " استادی " با کسب اجازه از "ملکه اش" داد زد " مردم از بستن این روزنامه خوشحالند" ماکه نفهمیدیم منظور از مردم خودشان بودند به همراه " علیا مخدره شان" یا کس دیگری هم توی دسته مردم قرار میگیرد. هرچند که "کم مردم ترین" کشور دنیا با حساب کتاب آقایان همین ملک مظلوم خودمان است. که جز خودیها که میشود با یک چرتکه حسابشان کرد بقیه نخودیند و جزء  مردم حساب نمی آیند. در نتیجه همان تعداد محدود که مردمند البته که از چنین خبرهایی خوشحالند نخودیها که نباید نظر بدهند اگر بدهند کی گوش میدهد اگر بدهد هم میبرد شان انجا که عرب و عجم و ترک و فارس و بلوچ نی انداختند جمیعا.!

۱۳۸۸ آذر ۲, دوشنبه

اینترنت

امروز باز از ان روزهاست که آفتاب دل میبرد از عالم و آدم. گرمای مطبوعی میدود زیر پوست که در این پاییز برگ ریز غنیمت است.
وب گردی عالمی برای خود دارد آدم ناخواسته گاهی به خبر هایی بر میخورد که فکر میکند نکند " حضرات " دارند شوخی می فرمایند مثل همین جمله که "پهنای باند اینترنت با سرعت 128 کیلوبیت در ثانیه با کیفیت بالا در اختیار کاربران خانگی قرار گیرد، مشکلی در این رابطه وجود نخواهد داشت." .
من چیزی برای گفتن ندارم واقعا مانده ام مردم چرا با این سرعت باورنکردنی اینترنت که فکر میکنم از آخر در دنیا تقریبا در رده های بالا هستیم اینقدر نق میزنند میخواهند بروند اینترنت چه کار؟ همه جا که به حمدا.. و المنه تعطیل است( مسدود است). بروند کشکشان را بسابند اینترنت اصلا چیز بدی است نکند مردم میخواهند معتاد شوند.!!
البته از حق نگذریم " حضرات" حق دارند بگویند سرعت اینترنت همین قدرش بس است اخر بالاخره باید جلوی خبر ها را یک جوری گرفت. مثل همین" ددر رفتن"  " بعضی ها"  و استقبال"گرم و پرشور" اهالی برزیل از ایشان. بالاخره این ارزو برای مسافرت به آمریکای جنوبی هم براورده شد و با کلی هلهله و دبه دبه و کب کبه و با یک 200 تا 300 نفر ازایادی و اذناب بار بندیل سفر بسته شد. البته مسلم است با این یک لشکر ادم که با " بعضی ها" رفتند سیزده بدر جا برای 4 تا خبرنگار توی هواپیما پیدا نشود!


باخت

امروز  کار زیادی داشتم و وقت کمی. از بس که همه دستگاهها خراب بود و از بس که آخر ماه بود و از بس که امار وارد نکرده داشتم! حالا شکل عروسکهایی خیمه شب بازی که آخر نمایش نخهایشان را شل میکنند وارفته ام.
به اردن هم که باختیم دست "بعضی ها " درد نکند با این مربی بزرگ کردنشان تازه فهمیدیم به اردن باختن تجربه خوبی است اگر به برزیل می باختیم  تجربه ای می اندوختیم که فکر نکنم در صندوق ذخیره ارزی جا بشود. گفتم ذخیره ارزی یادم امد کلی بدهی خارجی داریم بعلاوه تورم که چکمه اش را گذاشته روی حلق خلق خدا و هی دارد فشار میدهد. اگر شکم "اقایان" با عکس کباب و پیتزا و نان و نیمرو پر میشود شکم مردم هم با نمودار پرخواهد شد یکی نیست بگوید بی انصافها یک سوزن فقط یک سوزن به خودتان بزنید بعد مردم را از زیرچرخ خیاطی رد کنید!!
امروز کسی که از بند رسته بود نوشت ازاد شدم . امیدوارم روزی همه اهالی این دیار ازاد شوند!

۱۳۸۸ آبان ۳۰, شنبه

کمیل و پارتی

اینروزها همه چیز قاطی شده است راستش من که نمی فهمم خداییش خودتان قضاوت کنید من حق دارم شاخ در بیاورم یا نه!! تصور کنید در این ملک مظلوم چند نفر بروند دعای کمیل و چند نفر توی همان ساختمان بروند پارتی و وقتی می آیند بگیرند و ببرند کمیلی ها را میگرند و اهل پارتی ها را به اشتباه میگرند و وقتی می فهمند کمیلی نبوده اند ولشان میکنند!! اصلا گرفتن آنهم از این نوع در حریم شخصی ادمها کار بدی است اما من که شاخم در آمد. من نمی فهمم تا دیروز اگر یکی می خواست در کنکور به زور رفوزه اش نکنند یا کار پیدا کند راست یا دروغ باید کمیلی بود و زبان "بعضی ها" لال, خدای نکرده بینوای فلک زده اگر از 200 کیلومتری یک پارتی رد  میشد کارش با کرام الکاتبین بود اما حالا پارتی رفتن حلال است و کمیل خوندن حرام . خداییش هضمش برای من که ناراحتی معده دارم کمی سخت است!
از طرفی پیامک های با حال اینروزها واقعا جالب است. اساتید دیدند مردم پیامک نمیزنند خودشون پیامک میزنند مردم حالش را ببرند و مخابرات پولش را. واقعا فکر میکنند کسی از این پیامکها می ترسد من که فکر نکنم! زیاد سخت نیست اساتید  16 روز دیگه صبر کنند میتوانند بفهمند!
از طرفی یک استاد فرزانه تالاپی گفته "هر کسی مردم را از هدفمند کردن یارانه بترساند خائن است و باید محاکمه شود". وا.. ما تا دیروز فکر میکردیم کسی حق مردم را بخورد خائن است مثل اینکه اشتباه میکردیم. اگه حساب ترساندن باشد پیامکها اخیر هم که توی" ژانر وحشت" قرار میگیرند اما فکر نکنم کسی برای ارسال انها محاکمه بشود. اگر شد به ما هم خبرش را بدهید.

۱۳۸۸ آبان ۲۸, پنجشنبه

استقبال

ای روزها از بس همه دوستان و دور و بری ها شرمنده میکنند کارم شده تشکر کردن. دوستان یک جوری خجالت میدهند که آدم توان جبران برایش نمی ماند امروز "رونی" خجالت داد به اندازه هشت ریشتر. وقت گذاشت و از راه دور امد. هم در کار کمک کرد هم اوراق خاطراتم را ورق زد هم برایم گوش خوبی بود. تازه پروازش در رفت و برگشت تاخیر داشت که کلی باعث خجالتم شد و مطمئنم سازمان هواپیمایی از این همه تاخیر ککش هم نمی گزد.
امروز تبریزها اساسا حضور پرشوری داشتند در استقبال نکردن . انقدر که فتوشاپ هم به درد بعضی ها نخورد. دانشگاه که قربانش بروم کاری کرده که بعضی ها که عشق توجه اند و مرده سخنرانی باید خوابش راببینند بتوانند بروند دانشگاه سخنرانی. دور بری هایش را که هر روز توی یکی از دانشگاهها بچه های دانشجو مفتخر میکنند. وبا لنگه کقش و بقیه مخلفات میروند استقبال.این استقبالهای گرم مردمی باعث شده بعضی ها یاد عمو سامشان بیفتند. خب بعضی ها کاری کرده اند که یک دانه دوست برایشان نمانده همشان را یا فرستاده اند آب خنک بخورند یا تبدیلشان کرده اند به مخالف و برانداز رنگی و  مخملی و کرباسی و پنبه ای، خب خداییش ادم برای سخنرانی و سفر نیاز به مستقبل و مستمع هم دارد پس یک دفعه ی فیلش یاد دشمن قدیمی عمو سام جون میکند. البته قر و فر خودش را دارد این بعضی ها !!! با ناز و عشوه وکرشمه با دست پس میزند با پا پیش میکشد!!

۱۳۸۸ آبان ۲۷, چهارشنبه

شکر

این روزها دوستان  مرا حسابی شرمنده کرده اند، دیشب هم مهدیه و آقای دکتر کلی خجالتم دادند ازشون ممنونم به من حسابی خوش گذشت و کلی خندیدم و خنداندم. دوست خوب ثروتی که آدم ازش بی نیاز نمیشه هیچوقت. از تمام دوستان خوبم برای همه لطفهاشون ممنونم.
ذهنم شلوغ است عین یک جعبه ابزار که کلی پیچ و مهره توش ریخته اند. عین کمد اقای ووپی ! که تا درش را برای تنسی تاکسیدو باز میکرد کلی خرت و پرت میریخت بیرون.به خودم کمی حق میدهم کارهای خودم کم بود اتفاقات هم نمیگذارند دمی فقط دمی از این دنیا  و شر وشورش بیاسایم!
چشم مادر بعضی ها روشن به حمد ال.. و المنه ما از نردبان فساد مالی و سیاسی 27 پله سقوط داشتیم این را گروه شفافيت بين المللى گفته تعریف فساد از نظر این سازمان غیر دولتی عبارت است "از سوءاستفاده از قدرت مبتنی بر اعتماد، برای نفع شخص." مثلا قبول رشوه از سوى مقام هاى رسمى به منظور انعقاد قرار دادهاى دولتى. خوب خودتان بگویید جای شکر ندارد!
من که دارم خدا را شکر میکنم اگر ادم شکر نکند باید برود خودش را بکشد یا باید خودش را در خواب سکته دهد. راه دیگری هم ندارد چانه نزنید راه ندارد!!




۱۳۸۸ آبان ۲۶, سه‌شنبه

بنزین

مژده مژده همه عشاق بکوبید دو دست ... چی شده!... چی شده ! سهمیه بنزین به مبارکی و میمنت شد 80 لیتر! خدا خیرشان بدهد که به فکر صرفه جویی ارزی و کاهش آلودگی هستند!!! وبرای همین یارانه و رایانه و پایانه را از بیخ و بن دارند از ریشه حذف و منفجر و نابود میکنند که فقر عادلانه بین خلق ا.. تقسیم شود و بعد از گرانی نان، مردم عادلانه از کاهش بنزین استفاده تام و تمام ببرند انشاا... .

خب کارمان در امد، این فصل که سهمیه 100 لیتر بود کلی پول بنزین ازاد دادیم تا هر روزبرسیم سرکارمان وای به فصل اینده!
ما که ریاضیمون به خوبی بعضیها نیست که دکترند و کارشناسند و کارشناس ارشدند اما حداقل میدونیم دو دو تا چند تا میشه!!
خودتون قضاوت کنیم با نون 300 تومنی و بنزین لیتری 400 تومنی و کرایه خونه ماهی حداقل 150 هزار تومن به بالا و گوشت کیلویی نه ده هزار تومنی و ........یک ادم با حقوق حدود 270 تا 300 هزار تومن نباید به قصد گریستن راه صحرا در پیش بگیره ! من یک نیشتر به خودم زده ام که اینها رو میگم اما آقایان کارشناسان فکر نکنم. خدا به داد خلق خدا برسه که از فردا باید مترو رو هم تحت نظر کارشناسان سوار بشند!

۱۳۸۸ آبان ۲۵, دوشنبه

تشکر

ادم یک وقتهایی اشتباهاتی میکند که جبران ناپذیر است همین خود من که با امدنم در چنین روزی وبال گردنم بقیه شدم و ارامش را ازشان ستاندم خصوصا  اولیا محترمم که یک عمر زحمت مرا کشیده اند. دستشان درد نکند! اما در چنین روزهایی آدمهای دیگری هستند که آمدند و من به شخصه از آمدنشان خوشحالم منظورم این 2 تا ته تغاری خانمان است!
امروز و در این مکان باید از کلیه دوستان و همکاران که به من لطف داشتن تشکر کنم بابا دستتون درد نکنه انشاا.. هزار تا آرزوتون در کمال صحت و سلامت جسم و جان براورده بشود! سبز باشید و آزاد!


۱۳۸۸ آبان ۲۴, یکشنبه

لرد بایرون

دیروز توی ترافیک پشت چراغ قرمز گیر کرده بودم که یک هو یک پلیس راهنمایی رانندگی عصبانی سمت ماشین امد و با تحکم داد زد کمربندتوببند ! من که کمربند ایمنیم را تا بیخ بسته بودم در حالی که میگفتم من که بستم با دست کمی کمر بند رو کشیدم که آقا پلیسه ببیند که خلاف نکرده ام! با این حرکت آقا پلیسه فوری خودش را لای ماشینها گم و گور کرد.چراغ که سبز شد راه افتادم و رو به پلیس دیگری که انطرف میدان ایستاده بود گفتم" به جان پدرت کمربندم رو بستم" تازه خدا را شکر کردم که به جرم نگذاشتن کلاه ایمنی جریمه ام نکردند!
در این مملکت مظلوم آدم باید مرتب خدا را شکر کند! که به جرمهای نکرده دستگیر و محاکمه نشود! ادم باید مثل آقا خرگوشه محکم گوشهایش را بگیرد و در برود تا همین طوری و بی دلیل دستگیر نشود و گوشش را نبرند و بعد بیایند تعداد گوشهایش را بشمرند.
یکبار ادم به خودش می اید که به جرم نرم یا سخت رفته آب خنک نوش جان کند. و تازه وقتی حواس همه خادمین امنیت به آدم و امثالش گرم است و مشغولند به زدن و گریاندن مردم با اشک ور هستند وسط شهر, روز روشن گردنه گیران نامرد در ارامش خیال بی ترس از بگیر و ببند, به بنده ای از بندگان خدا ظلم میکنند. انگار جرم ما که حق میگوییم سنگینتراست از انها که حق ملت را ضایع میکنند برای همین حافظان امنیت دنبال گیر انداختن ما هستند نه ادم کشها و جنایتکارها!
در این ملک مظلوم همه چیز نکته است مثلا مسئول رفاه مردم باید خودش در رفاه کامل باشد تا خدای نکرده درد مردم را لمس نکند. تازه یکی از حامیان سینه چاک جان فدایش هم که پابرهنه میدود وسط تا مثل شوالیه از شاهزاده خانم حمایت کند که نکند کسی از گل نازک تر به لرد بایرون شارینگهام که پولش را از نفت خلق ا.. در اورده بگوید تا کسی نپرسد که بایرون چقدر برای ثروتش زحمت کشیده است. تازه جناب لرد که غیر از هنر شان در کسب پول به هنر های دیگر نیز اراسته اند وسط حرف منتقدان میگذارد میرود چون مطمئن است که هرچی هر کی بگوید ایشان جایگاهش محفوظ است. خب با این وضعیت باید آدم خیلی هوای گوشهایش را داشته باشد!

۱۳۸۸ آبان ۲۱, پنجشنبه

مارپل

امروز سر کلاس زبان فهمیدم که درکل عالم هستی از شرق دور تا غرب منفور هیچ خانمی وجود ندارد که آواز بخواند. فکر کنم اساتید تا چند روز دیگر اعلام کنند در دنیا هیچ خانمی هم وجود ندارد....! ماجرا از این قرار است که توی کتاب درسی زبان انگلیسی که در اموزشگاه زبانمان تدریس میشود و در این ملک مظلوم چاپ میشود عکس و نام خانمهای خواننده خارجی و فعل  حرکات موزون و کلیه نوشیدنیهای اسمش را نبر حذف شده است. خب طبق محاسبات اساتید هیچ خانمی که اواز نمی خواند هیچ اقا و خانمی هم که حرکات موزون از خودش ساطع نمیکند هیچ خانم بی حجاب هم که نیست کسی هم که اب شنگولی نمیخورد پس مشکل اساتید چیست که این همه از فرهنگ مبتذل این وریها و ان وریها مینالند. ما که نفهمیدیم.! مملکت ما کلی نکته دارد مثل این نکته که یک سری خواهر ملقب به فاطی کماندو در یک کشف مهم جنایی و پلیسی یک هو احساس کردند که خانم مارپل هستند البته از نوع محجبه اش و یک دفعه دویدند وسط که یافتم یافتم  قاتل همان شاهد است و شاهد همان قاتل !و با حفظ متانت داد زدند بگیریدش بگیریدش در نرود! حالا یکی نیست برای من توضیح بدهد این خواهران در صحنه چرا اینقدر دیر یاد معرفی قاتل افتاده اند و چرا امده اند در خیابان دست قاتل را رو کرده اند! مگر خدای نکرده این مملکت پلیس و قاضی و دادگاه ندارد (که به کوری چشم حسودان هم زیادش دارد هم از نوع درصحنه اش را دارد!) که فاطی مارپلها امده اند وسط و لی یادشان رفته سری به اینترنت بزنند و فیلمها حادثه را ببینند. شاید هم فکر میکنند عباس همان ارش است.!

۱۳۸۸ آبان ۱۸, دوشنبه

مغز

باز هم در دنیا اول شدیم! اصلا بعضی ها میمیرند برای اول شدن! اصلا مهم نیست در چی ! مهم این است که ما اول شدیم! فقط برای خالی نبودن عریضه بگویم ما در فرار مغزها در دنیا اول شدیم!!
چند وقت است که دارم به رفتن فکر میکنم منظورم از این حرف این نیست که من هم جز مغزها هستم! نه اما مغز مغز هم که نباشم حداقل بصل النخاع که هستم!! حداقل در این مملکت هفده هجده سال درس خوانده ام اما آنقدر جان به لبم رسیده که دلم نمی خواهد بمانم هر چند اینکار برایم درد ناک است. اینکارمثل قلم زدن است که باید شاخه را از تنه جدا کرد و در خاک غریبی نشاند شاید عاقبت این قلمه خشکیدن باشد شاید درختی قوی شدن. اما شاخه ای ماندن بر تنه درختی که از جور نادانان پوسیده و امیدی به آن نیست چه ثمر!
من مانده ام با این همه بلاهت که آدم های اهل دانش و علم را یا فراریشان میدهند یا در بندشان میکنند. شاید این طوری خیالشان راحتر است چون کسی نمی ماند که دم به ساعت موی دماغشان شود از انها انتقاد کند! فقط میترسم یک روز در این ملک مظلوم همه یا دربند باشند یا مقیم بقیه دنیا! انوقت بعضیها حاکم چه کسی باشند!شازده کوچولو که یادتان هست!

۱۳۸۸ آبان ۱۷, یکشنبه

دزدی

امروز در یک هوای مفرح پاییزی که آفتاب دلبری میکند داشتم به مقوله زشت دزدی فکر میکردم. اصولا همانطور که صغیر و کبیر میدانند دزدی کار بدی است این را فکر کنم اولیای اکثریت بچه ها در سنین طفولیت بهشان گوش زد کرده باشند و حداقل هر بنی بشری یک بار در عمرش شنیده که دزدی امر زشتی است و فقط ادم بدها دزدی میکنند. اما فکر کنم مادرو  پدر ها واحد پیشرفته این درس را به بچه ها ارائه نمیکنند!
دزدی فقط دست توی جیب مردم کردن یا از دیوار کسی بالارفتن نیست دزدی اقسام دیگری هم دارد مثل دزدیدن وقت مردم دست توی صندوق مردم کردن دزدیدن از اعتماد مردم. همیشه دزدها مثل دزد دریایی یک چشم نیستند با یک پای چوبی ویک پرچم با دوتا استخوان ویک جمجمه یا مثل برادران دالتون یا مثل دزدتوی کارتون پلنگ صورتی با یک چشم بند سیاه. گاهی چیزهای مهمتری از پول و جواهراتی که دزدهای دریایی دنبالش هستند وجود دارد مثل آزادی که نباید بگذاریم مفت و مسلم از ادم بدزدندش. همیشه دزدها پس از دزدی در نمی روند. گاهی هم با پررویی می ایستند زبانشان را تا بیخ برای صاحب مال بیرون میآورند و به او بد و بیراه میگویند گاهی هم کتکش میزنند یا توی زیر زمین دست و پایش را می بندند و ولش میکنند به امان خدا بی اب ونان. گاهی بعد از دزدی میروند بیرون داد میزنند ای دزد تا مردم صاحبخانه را بگیرند! گاهی میروند با سنگ شیشه صاحب مال را میشکنند. گاهی با دشمنانش ساخت و پاخت میکنند. خلاصه خیلی کارها که فکر کنم در یک درس 2 واحدی باید ارائه گردد.
قرض از این همه حرف اینکه خیلی ها پرو ,پرو پا میشوند بعد از بالا کشیدن حق مردم تو چشمشان نگاه میکنند و زبانشان را تا بیخ از حلقوم درمی آورند و انتظار دارند کسی صدایش در نیاید اما زهی خیال باطل! و به قول معروف بگرد تا بگردیم!


۱۳۸۸ آبان ۱۴, پنجشنبه

پشه

امروز با خانم دکتر و خواهر زاده همسرشان رفتیم صبحانه را در طبیعت سبز خدا بخوریم که با وجود پاییز برگ ریز هنوز کامل کامل تن به زردی نداده است . قبل از صبحانه کلی پیاده رفتیم و از مناظر خدا داد بهره بردیم. ما سحر خیز بودیم و در بازگشت چند تا کره ای و چندین عدد عکاس با دور بینهای حرفه ای که به نظر میرسید دانشجو باشند را در حال صعود دیدیم. دم ماشین صبحانه کوهنوردی مفصلی خوردیم عوض ATP های سوخته شده.!
در راه گاهی خانم دکتر به شوخی میگفت" کی خسته است " و مرا یاد بعضی ها می انداخت که حتی دلم نمی خواهد اسمش را ببرم. همین بعضی ها چند روز پیش دشمنانش را "پشه " خطاب کرد اما یادش رفته که یک پشه نمرود را از پا در آورد!
دیروز خلق خدا در صحنه بودند و مطمئنم فردا و فردا هم هستند. نه از چوب و چماق ترسیدند و نه از تیر و تفنگ. و این طرف مقابل را عصبانی میکند و باعث میشود هی  مثل ذرت روی اتیش باد کند و خودش را به در و دیوار بکوبد و هی باتوم بکشد و اشک اور ول کند و خیابان ببندد و از هر چیزی و هر روزی که قبلا مظهر خودش بوده بترسد انقدر که فرق پرچم کشورش و اسرائیل و امریکا و انگلیس را نفهمد و آن را مثل ابله ها به اتش بکشد! باور کنید عکسش هم موجود است. خدا را شکر عصر پارینه سنگی تمام شده و اینترنت هست که مردم این همه وطن پرستی اقایان را ببینند.

۱۳۸۸ آبان ۱۲, سه‌شنبه

مردم

چند روز سفر هرچند برایم لازم  بود اما حسابی کارهایم را به هم ریخت و نگذاشت به وبلاگم سری بزنم با اینکه قصد داشتم در سفر هم وبگردی کنم اما نشد! شاید هم بد نشد!!

دیروز بعضی ها عین جن بو داده دوئیدند وسط و عین یک بچه نق نقوی دماغو که هی جر زنی میکند هی لج میکند و هی دهنش را برای خلق کج میکند تالاپی گفت که اگه حرف من نباشه من قهر میکنم و مثل همان بچ ننر و لوس و بی مزه لایحه اش را زد زیر بغلش و رفت خانه شان!! اصولا بعضی ها تاب یک ذره مخالفت را ندارند در حالی که میگویند آزادی در قلمروشان 360 درجه ایست!!
اما خلق خدا گوشش بده کار نیست شبها با بلند ترین صدا خدا را صدا میکند و روزها دنیا را به کام دشمنان خلق ال.. زهر میکند!
این راه تمامی ندارد تا حق, حق است تا خلق خدا طالب حقند و حقیقت این راه ادامه دارد.
راستی امروز 13 آبان است! خیلی ها به استقبالش رفته اند و خیلی ها مثل موش ترسیده اند و هی از دور شاخ و شانه میکشند که "ال میکنیم بل میکنیم" اما یادشان رفته یک عمر ال کردند و بل کردند و جیم بل کردند اما نتوانستند صدای خلق خدا را ببرند. آخر این ملک مظلوم مگر اموال پدر جدشان است که آن را در انحصار خود در آورده اند این خاک مال همین خلق ا.. است این ملت حق دارد که خود بخواهد خود تصمیم بگیرد حالا این ملت خیلی چیزها را میخواهد و خیلی چیزها را نه! باید پنبه از گوش بعضی ها در بیاید این ملک مال این ملت است همین والسلام!