۱۳۸۸ آبان ۱۷, یکشنبه

دزدی

امروز در یک هوای مفرح پاییزی که آفتاب دلبری میکند داشتم به مقوله زشت دزدی فکر میکردم. اصولا همانطور که صغیر و کبیر میدانند دزدی کار بدی است این را فکر کنم اولیای اکثریت بچه ها در سنین طفولیت بهشان گوش زد کرده باشند و حداقل هر بنی بشری یک بار در عمرش شنیده که دزدی امر زشتی است و فقط ادم بدها دزدی میکنند. اما فکر کنم مادرو  پدر ها واحد پیشرفته این درس را به بچه ها ارائه نمیکنند!
دزدی فقط دست توی جیب مردم کردن یا از دیوار کسی بالارفتن نیست دزدی اقسام دیگری هم دارد مثل دزدیدن وقت مردم دست توی صندوق مردم کردن دزدیدن از اعتماد مردم. همیشه دزدها مثل دزد دریایی یک چشم نیستند با یک پای چوبی ویک پرچم با دوتا استخوان ویک جمجمه یا مثل برادران دالتون یا مثل دزدتوی کارتون پلنگ صورتی با یک چشم بند سیاه. گاهی چیزهای مهمتری از پول و جواهراتی که دزدهای دریایی دنبالش هستند وجود دارد مثل آزادی که نباید بگذاریم مفت و مسلم از ادم بدزدندش. همیشه دزدها پس از دزدی در نمی روند. گاهی هم با پررویی می ایستند زبانشان را تا بیخ برای صاحب مال بیرون میآورند و به او بد و بیراه میگویند گاهی هم کتکش میزنند یا توی زیر زمین دست و پایش را می بندند و ولش میکنند به امان خدا بی اب ونان. گاهی بعد از دزدی میروند بیرون داد میزنند ای دزد تا مردم صاحبخانه را بگیرند! گاهی میروند با سنگ شیشه صاحب مال را میشکنند. گاهی با دشمنانش ساخت و پاخت میکنند. خلاصه خیلی کارها که فکر کنم در یک درس 2 واحدی باید ارائه گردد.
قرض از این همه حرف اینکه خیلی ها پرو ,پرو پا میشوند بعد از بالا کشیدن حق مردم تو چشمشان نگاه میکنند و زبانشان را تا بیخ از حلقوم درمی آورند و انتظار دارند کسی صدایش در نیاید اما زهی خیال باطل! و به قول معروف بگرد تا بگردیم!


هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر