۱۳۸۸ مهر ۱۹, یکشنبه

اعتراف

از ساعت 2 صبح بی خوابی بر سرم هوار شده است. خوابیدن لذتی است که من چند هفته است آرزویش را دارم.
اگر پرنده ای, پرندده ای سحر خیز باش و کرمی برای خودت شکار کن"

اگر پرنده ای سحر خیز ترین پرنده باش اما اگر کرمی تا دیر وقت بخواب" 
شل سیلور استاین
دیروز یکشنبه هم بیخواب شدم اما نه به حد امشب نه پرنده خوبی بودم و نه کرم باهوشی, کل عالم را هم بی خواب کردم و زدم به جاده. خیلی من عجول بودم یک کم هم جاده خلوت بود و خیلی زود رسیدم . راستش نمیخواستم همکارم که سنی ازش گذشته است و مدیر بازرگانی شرکت است و قرار بود از تهران خود را به کرج برساند خیلی منتظر بماند اما خب همه چیز باعث شد خیلی منتظر بماند که قصه اش مفصل است. شاید در روز نگار بعدی تعریف کنم. ! 
در این ماموریت یک روزه من تا توانسته همه حواسم را جمع کردم که با مغز از روی هر چند تا سرعت گیر توی کرج بود رد شود اعتراف میکنم در مدتی که رانندگی میکنم اینهمه سرعت گیر را ناشیانه رد نکرده بودم . خلاصه دل وروده همه را به هم آوردم الان خودم دارم به کارهای کرده ام اعتراف میکنم تا مجبور نشوم به تخیلات بقیه اعتراف کنم اما زیاد نباید مطمئن باشم آدم در حبس ممکن است آنقدر متحول شود که به براندازی برای کج کردن نصف النهار گرین ویچ هم اعتراف کند این حرفها مال این ور خط است باید آدم برود آنور خط تا بداند ممکن است دیگر به چه چیزهایی اعتراف میکند.
خلاصه من اعتراف میکنم در رالی دور کرج رنگ تمام سرعت گیرها رنگ خیابان, قدشان بلند عرضشان زیاد و بنده هم نا راه بلد و خلاصه به اندازه یک عمر رانندگی سرعت گیر رد کردم. همچنین اعتراف میکنم قبلش هم راه را اشتباهی پیچیدم طرف زنجان. نکته  انکه صد متر بعد از پیچیدن عوارضی زنجان بود و هرچه سعی کردم به مسئول دریافت عوارض توضیح بدهم که من اولین بریدگی دور میزنم اما او حرف خودش را میزد زنجان یا ابهر ( ابهر عوارض کمتری دارد) بنده خدا فکر نمیکرد آدم به این گیجی هم وجود داشته باشد. دستش درد نکند که به عقلم شک نکرد! بالاخره مجبور شدم عوارض ابهر را بدهم و اولین بریدگی دور بزنم یک دور زدن 300 تومان اما نکته مهم دیگر بعد از دور زدن باید دوباره از جلو عوارضی رد میشد خوشبختانه برگشت 300 تومان ندادم اما کلی به خودم خندیدم!

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر