۱۳۸۸ مهر ۲۱, سه‌شنبه

امید

ساعت حدود 6 صبح است و من نشسته ام به وبگردی.  خبرها مثل روزهای قبل است یک سری دروغ میگویند و یکسری که خیلی تعدادشان بیشتر است از این دروغ گویی عصبانیند . این خیل عظیم دلنگران خیلی چیزها هستند و باید باشند  چون دنیا وارونه است . چون زور و زر دست ان چند تا ادم بده فیلم است و ادم خوبهای فیلم فقط و فقط همدیگر را دارند و باید همینطور با هم بمانند و نترسند که خدا با جماعت است.این روزها این فیلم منتظر یک اپیزود هیجان برانگیز است. روزها در راهند و من چشم امید به آینده دارم ..   
امید دارم روزی بیاید که لبخند میهمان لبان همه آدمها باشد و کسی چشمهای مردم را گریان نخواهد.
.
" دلشان می خواست
مردم را گریان ببینند
گاز اشک اور را ول کردند
خنده آور بود"
عمران صلاحی

۱ نظر:

  1. حالا قسمت های جالبش مونده من مطمئنم این فیلم آخرش خوب تموم می شه و بدهای داستان به سزای اعمال بدشون می رسند و آدمهای خوب به حقشون می رسند ببین بعدا نگو نگفته بودم آخه من اول یه فیلم رو ببینم آخرش رو می تونم بخونم.

    پاسخحذف