۱۳۸۸ مهر ۱۶, پنجشنبه

تقلب

دیروز چهارشنبه به جای من یکی دیگر وجود داشت کسی که به من بسیار نزدیک است و غریبه ها گاهی تا حد دو قلو بودن اشتباهمان میگیرند. طفلک دیروز جای من دکتر شد و رفت سر کلاسهای باز آموزی. چهارشنبه آنقدر سرم شلوغ بود و به هیچ عنوان نمی توانستم بروم سرکلاس. اعتراف میکنم که تقلب کرده ام و عذاب وجدان دارم.
هم به خاطر او که زحمتش دادم و فرستادمش سرکلاسی که خیلی از رشته تحصیلیش دور است و باعث شدم بنده خدا کلی استرس بگیرد  و هم بخاطر خود ذات تقلب. اما نمی فهمم چطور بقیه این حس را ندارند یا در خودشان آنرا کشته اند
راحت شب میخوابند در حالی که از نام بگیر تا مدرک و رای شان تقلبی است. واقعا چطور اینقدر راحت شبها میخوابند وقتی که علاوه بر ذات زشت عملشان برملا شدن آن نیز رخ داده اما راحت مثل آب خوردن حاشایش میکنند. .

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر