۱۳۸۸ آذر ۲۸, شنبه

فرزند بزرگ جنگل!

در این روز آفتابی پاییزی یاد یک کارتون افتادم که وقتی بچه بودیم پخش میشد. کارتون داستان یک کرم نحیف و کوچولویی بود که یک روز توی یک چاله می افتد. هر یک از حیوانات جنگل از شیر گرفته تا فیل وقتی به چاله میرسند با دیدن برق دو تا چشم توی چاله میپرسیدند کی انجاست و کرم مردنی داستان ما کم نمی اورد و بادی به گلو می انداخت و رجز خوانان میگفت: منم من فرزند بزرگ جنگل انکه مردان زیاذی را به زمین افکنده سرزمینهای زیادی را فتح کرده زورم به اندازه صد مرد جنگی است. با شنیدن این رجز حیوانات دو تا پا داشتند و دو تا هم با گرو گذاشتن گواهینامه قرض میگرفتند و در میرفتند تا از قضای روزگار قورباغه گذرش به چاله افتاد و با دیدن برق چشم کرم ازش پرسید کی انجاست و کرم لاجون هم دوباره رفت رو سن . بعد از تمام شدن رجز خوانی کرم قورباغه نگاهی به چاله کرد و گفت منم یک قورباغه ام و پرید توی چاله!
منظور خاصی از بازنویسی خاطره این کارتون قدیمی ندارم. اما من مگه چی کم دارم که نتونم دو تا شاخ روی کله خلق خدا سبز کنم!برای مثال میتونم بگم این ملک مظلوم بزرگترین صادر کننده گرگدن 4 شاخ است یا 98 درصد افراد بالای 23 سال در این ملک مظلوم 28 ساعت در روز کار میکنند ! چیه چپ چپ نگاه میکنید من که نگفتم در این ملک مظلوم " کسی پیدا نمیشود که به نان شبش محتاج باشد". با این جمله " بعضی ها" که در هیچ معادله ای نمی گنجد باید به این نتیجه رسید ایشان یا تعریف نان را نمی داند یا شب را یا کس را یا محتاج را  و یا هیچکدام را. شاید هم تعریف این مفاهیم عوض شده همانطور که با تغییر تعریف بیکاری امار بیکاران به راحتی کاهش یافت!
ایشان همچنین اضافه کردند که میخواهند غرامت جنگ جهانی دوم را از متفقین بگیرند! یکی به ایشان بگویید دستتان درد نکند حالا که میخواهی غرامت جنگ جهانی دوم را بگیرید بی زحمت،  یک تک پا تشریف ببرید همین بغل دست و غرامت هشت سال جنگ ایران و عراق را بگیرید!
ایشان همچنین در راستای مدیریت جهان پیشنهاد صرفه جویی به همه بشزیت دادند به این ترتیب کلیه مشکلات عالم هستی حل شد و اگر یکی پیدا شود نردبان بگذارد برود این سوراخ لایه ازن را بدوزد مشکل حل حل است!

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر