۱۳۸۸ مهر ۷, سه‌شنبه

خنده

خنده گاهی هم از روی درد است
گریه گاهی هم از روی شادی است
گریه و خنده از یک نژادند
معنی زندگی هم جز این نیست
از اتفاقات این روزها دل آشوبم هر چند که امید در دل دارم برای بهبود این احولات . این روزها هرچند با درد  امیخته است اما نا امیدی نه. گاه این روزها خنده ام میگرد , خنده ای از روی درد بر انچه که بر ما می رود. وقتی کودک بودم و با همسالانم دعوایم میشد اول از ضربات مشت و لگدشان دردم میگرفت کمی که کتک کاری ادامه می یافت بی حس میشدم و لی آخرهای دعوا خنده ام میگرفت از دردی که دیگر مفهومی نداشت. این روزها من از این همه درد خنده ام میگرد . آدمیزاد چه موجودی ناشناخته ایست. آدمهای   دیروز که تنها غمشان نان بود و روزمرگی امروز با هم به دنبال درد مشترکشان هستند و دست یاری سوی هم دراز کرده اند. این روزها روزهای امتحان است برای همه آدمها از آدمهای عادی کوی و برزن تا آنها که خود فکر می کنند چرخ این مملکت بی وجودشان نمیچرخد! که من میدانم بی آنها می چرخد و چه خوب می چرخد اگر حرف مردم و کوی و برزن گوشی بیابد برای شنیدن.  و من 
بنشینم و صبر پیش گیرم
دنباله کار خویش گیرم

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر