۱۳۸۸ مهر ۶, دوشنبه

خیاط امین


امروز دم غروب رفتم لباسی را که خواهرم به خیاطی در راسته خیاطهای بازار  برای کوتاهی داده بود بگیرم  ونکته جالب این بود که خیاط چون خواهرم خودش نیامده بود و به او هم نسپرده بود که ممکن است کس دیگری برای تحویل لباس بیاید حاضر نبود به هیچ قیمتی لباس را به من بدهد حتی با کارت شناسایی و نظام پزشکیم. از این همه امانت داری خوشم امد هر چند که اذیت هم شدم و با خود گفتم ایکاش انها که جان و مال و ابروی  مردم در دستشان است و انها که مردم بر گردن شان حق دارند و به انها اعتماد کرده اند اینقدر امانت دار بودند. ایکاش انان که این روزها اه از نهاد خلق خدا بر اورده اند از خیاط امین راسته خیاطهای بازار می اموختند که  حافظ امانت خلق باشند. ایکاش    

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر